نظام مدیریت روستایی؛ حلقه مفقوده توسعه
مصطفی بلورچی، فعال سیاسی و اجتماعی نوشت : نظام کارآمد مدیریت روستایی، یکیاز نخستین و پایهایترین اصول توسعه پایدار است.
یک فعال سیاسی و اجتماعی در یادداشت خود نوشت : از الزامات توسعه در مناطق روستایی و چه بسا کل کشور، وجود نظام مدیریت توسعهی روستایی است، نظامی که از حداقل آسیبهای موجود برای یک مجموعه تشکیلاتی برخوردار باشد. فقدان سازمان تخصصی متولی روستا و جای خالی سیاست توسعهی روستایی در راهبرد ملی، سردرگمی و تداخل وظایف سازمانهای متولی روستایی، تعدد سازمانها در امر توسعهی روستایی، نبود منابع مالی پایدار، ناسازگاری ارزشها با شرایط واقعی جامعه بومی، ذینفع نبودن جامعهی محلی در سایه ارزشها، ناهماهنگی بین سطوح تصمیمات، وجود تعداد کثیری از نیروهای آموزش ندیده و غیرمتخصص در حوزه توسعهی روستایی، نظام آموزش مهارت ناکارآمد در حوزه توسعهی روستایی و سیاستهای شهرگرایی و صنعتگرایی و تأثیر آن بر جامعه روستایی از جملهی این آسیبها هستند.
البته حتی شاید بتوان گفت که مدیریت به معنای واقعی در نظام مدیریت روسـتایی کشـور در سطوح پایین تر وجود ندارد. چرا که مدیریت و سیستم مدیریتی، نیاز به اختیارات و ابزار ارادی دارد که بایستی با تفویض اختیارات از سـطوح بـالاتر و ایجـاد تمرکـز زدایـی در کـل سیسـتم مدیریت انجام شود. اما به علت عدم تفویض اختیارات لازم و عدم تمرکـز زدایـی و فقـط بـا ایجاد تغییرات ظاهری در نظام مدیریت، زیر سیستم های مدیریتی سطوح پایین تر و مـدیران آنها به ویژه مدیریت روستایی کشـور، از یـک سـاختار واقعـی و منطقـی مـدیریتی و حـوزه اختیارات و وظایف مشخص، بی بهره باشد.
مصطفی بلورچی، ادامه داد : در واقع نظام کارآمد مدیریت روستایی، یکیاز نخستین و پایهایترین اصول توسعه پایدار است. در پژوهشیکه با موضوع نظام مدیریت روستایی و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستایی در ناحیه مرکزی گیلان به انجام رسیده، با اطلاع از وضعیت و سطح توسعه یافتگی شهرستانهای مورد مطالعه، عوامل مؤثر بر توسعه روستایی از دیدگاه مدیران و کارشناسان در امور روستا نشان میدهد که در بُعد اقتصادی، گویههای «برآورد و تنظیم بودجه سالانه دهیاری»، «صدور پروانه کسب»، «تأثیر بهبود مدیریت نوین بر توسعه اقتصادی روستا»، «انواع بیمههای روستایی» و «تهیه طرحها و پیشنهادات اصلاحی»؛ در بُعد اجتماعی-فرهنگی «همکاری با سازمان ثبت احوال»، «شناخت کمبودهای اجتماعی و ارائه طرح»، «معرفی خانوادههای بیسرپرست به بهزیستی»، «فراهمکردن امکانات فرهنگی، آموزشی و تهیه طرح» با کسب بیشترین امتیازات، نسبت به سایر گویهها تأثیرگذاری بیشتری داشتند.
وی در ادامه یادداشت خود افزود : تا دههی ۷۰ خورشیدی جمعیت روستانشین بر جمعیت شهرنشین استان گیلان غلبه داشت، اما به یکباره با هجوم نیروی کار روستایی و گسترش جامعه شهری مواجه شد. از مهمترین علل و عوامل آن مشاغل جذاب و پردرآمد شهری، بهبود وضعیت زندگی، بالاتر رفتن رفاه عمومی و دسترسی به امکانات بیشتر و باکیفیتتر و البته سختی برخیاز فعالیتها و مشاغل روستایی بوده که مابه ازای اینتلاش و کوشش، درآمد متناسب دریافت نمیشده است. اما همچنان استان گیلان با وجود پیشرفت در سهم بخش خدمات، به تولیدات کشاورزی خود وابسته است و در کنار رشد کشاورزی مکانیزه، نیازمند کشاورزی صنعتی است و مهمتر از آن نیز به نیروی کار ماهر و جوان با انگیزههای لازم برای ماندگاری احتیاج دارد. تمامی اینمشکلات تنها در نگاهی یکپارچه و سامانهای قابل طرح و حل است و درحالحاضر نبود نظام مدیریت توسعهی روستایی، حلقه گمشده رفع معضلات نامبرده است.
بلورچی، تصریح کرد : مساله مهمتر نیز شناسایی دقیق بازیگران کلیدی نظام مدیریت روستایی است. تمامی آنانی که ذینفع، ذینفوذ و ذیصلاحند. گردهم آوری آنها و دستیابی به اجماع نظر نیز تنها کار نهادهای متولی دولتی نیست، زیرا یک حلقه موثر نیز مفقوده است و آنهم مشارکت روستاییان و شیوههای اینمشارکت. نهادیهای میانجی در اینامر تنها کمک رسانند و میتوانند واصل این بازیگران کلیدی باشند. امید است که گامهای اینمهم، یک به یک محقق شود.
دیدگاه شما چیست ؟!