دوست داریم شما قهرمانهای ما باشید
آیا خانوادهای را میشناسید که برای امور تفریحی با اورژانس تماس بگیرد و به عنوان مثال بگوید «لطفاً ما را تا بیمارستان برسانید» ؟!
یکی از شهروندان خمامی طی یادداشتی از وضعیت فوریتهای پزشکی خمام گلایه کرد و نوشت : وقتی نجات جان یک انسان در میان باشد، خیلی از موارد دارای اهمیت نیستند. مثلاْ اینکه من شهروند خمامی هستم یا نه؟ یا اینکه اصلاْ من چه کسی هستم؟ چه فرقی میکند! در فیلمها بیشتر دیدهایم وقتی حادثهای رخ میدهد، تیم نجات و پزشکی میگویند : «ثانیهها دارای اهمیت بسیاری هستند»، اما آیا در عمل اینچنین است ؟!
در این یادداشت که در اختیار تحریریه خمامنیوز قرار گرفته، آمده است : سالهاست یکی از اعضای خانواده به انواع و اقسام بیماری مبتلاست. چندی پیش پزشک برای ویزیت به منزلمان آمد ؛ چرا که بیمار ما قادر به حرکت نیست. عصر همان روز با توجه به سفارش اکید پزشک و وخامت حال بیمار، با اورژانس یا همان فوریتهای پزشکی تماس گرفتیم.
یک تیم دو نفره برای یاری به منزل ما آمدند. در ابتداییترین دقایق ورود، قبل از انجام دقیق معاینات و تنها با طرح یکی دو پرسش ساده، یکی از آن دو نفر به نتیجه مطلوب رسید و گفت : «نباید با ما تماس میگرفتید». باور کنید دقیقاً همین جمله را گفت! من که در شوک بودم، پرسیدم چرا؟ و ایشان با اصطلاحات فنی و تخصصی دلایلی آوردند که بنده اصلاً سر در نیاوردم ؛ من تعجب میکنم! مگر این اصطلاحات برای این نیست که افراد همکار راحتتر منظور یکدیگر را متوجه شوند؟ و آیا اصولاً لزومی دارد افراد عادی از اینگونه اصطلاحات سر در بیاورند؟
علاوه بر این، من نمیدانم بیماری که ۲ روز غذا نخورده است، تهوع شدید دارد، میزان فشار خون او بالای چهارده است، میزان قند خون او بالای چهارصد است، میزان هوشیاری او در پایینترین حد ممکن است، به سختی قادر به تکلم است و شکم او به شدت متورم شده است را باید به کجا برد یا چه باید کرد؟ پزشک آوردیم، گفت : «اگر خوب نشد باید به بیمارستان انتقال یابد».
پرسش من این است ؛ آیا خانوادهای را میشناسید که برای امور تفریحی با اورژانس تماس بگیرد و به عنوان مثال بگوید «لطفاً ما را تا بیمارستان برسانید»؟ ایشان در ادامه گفتند : «شما مورد اورژانسی به من نشان بدهید، تا من هم به وظیفه خود عمل کنم»، سپس فرمودند: «اگر پزشک آوردید پس چرا بیمار را درمان نکرد؟».
البته شایان ذکر است، فرد دوم با صبر و حوصله همهی آزمایشها را به انجام رسانید ؛ ایشان بسیار دلسوز و مردمی بود، که همواره برای او دعای خیر و آرزوی سلامتی دارم. در ادامه ایشان فرمودند: «باور کنید بردن بیمار شما تا بیمارستان فقط یک ثانیه وقت ما را میگیرد، ولی اگر بیمار را به فلان بیمارستان ببریم یک شبه بیماری عفونی خواهد گرفت!» ؛ اینجا بود که دریافتیم ایشان نگران بیمار ما هستند!
رضا دادرس در ادامهی یادداشت خود، نوشت : خلاصه بعد از رایزنیهای بسیار و هماهنگی، بیمار ما راهی بیمارستان شد. من نه شکایت دارم، نه اعتراض ؛ شغل شما بسیار مهم و حیاتی است ؛ هر فردی با هر میزان از شعور این را به خوبی درک میکند. تیم شما جانهای بسیاری را نجات بخشیده است ؛ پس صمیمانه از شما تقاضا دارم با اینگونه رفتار، ارزشهای شبانه روزی تیم خود را کم رنگ نکنید.
در بیشتر دفعاتی که ما تقاضای اورژانس داشتیم، مشکل یا مشکلاتی موجود بود که در حوصله این یادداشت نمیگنجد. اورژانس یک خدمت شهری و رایگان است و شما به عنوان کارمند درسش را خواندهاید و دورههایی را سپری کردهاید، که من هم برای تخصص شما احترام قائل هستم. لطفاً بگذارید همان تصویر زیبایی که از شما در فیلمها و سریالها دیدهایم، همچنان در ذهن ما باقی بماند.
در انتها باید بگویم لیاقت شما خیلی بیشتر از این حرفهاست ؛ ما دوست داریم شما قهرمانهای ما باشید. این درخواست بنده و خانوادهام بود و دلیل نمیشود که از زحمات شما تشکر نکنم، اما لطفاً فقط صبر و حوصله بیشتری داشته باشید.
دیدگاه شما چیست ؟!