خودم را طنزنویس میدانم / جمعیت گیلان آنقدر زیاد نیست تا به زبان گیلکی بنویسم
به گفتهی وی، نامههای کافکا به پدر و مادرش و همچنین یادداشتهای روزانه او را جمعآوری کردم و اکنون در حال ترجمه نامهها و یادداشتهای او هستم.
جلسه داستانخوانی ناصر غیاثی «نویسنده و مترجم خمامی» در کافه شوکا رشت برگزار شد.
ناصر غیاثی پس از خوانش داستان در گفتگویی با حاضرین این جلسه درباره شکلگیری داستانهایش، گفت : من پیش از این وبلاگی داشتم که خاطراتم را در آن مینوشتم، اما بعد پیمان برنجی این خاطرات را برداشت و در روزنامه گیلان امروز منتشر کرد که از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت ؛ همچنین حسن محمودی و خسرو دوامی نویسنده معاصر ساکن امریکا مرا تشویق کردند تا از خاطراتم داستان بنویسم.
وی ادامه داد : در این چند سال ۲ مجموعه داستان و چند رمان تالیف کردم و ۱۸ یا ۱۹ ترجمه به زبان آلمانی داشتم که یکی از آنها کافکا بود. او در پاسخ به پرسش یکی از حاضرین درباره اینکه چرا کافکا را برای ترجمه انتخاب کرد، گفت : زمانی که ۱۲ – ۱۳ سال داشتم، برادرم کتابخانهای داشت که من کتاب پیام کافکا ترجمه هدایت را در آن پیدا کردم و خواندم، اما چیزی از آن متوجه نشدم ؛ بعدها تصمیم به ترجمه کتاب کافکا گرفتم.
ناصر غیاثی با بیان اینکه مطالعه زیادی درباره زندگی کافکا داشته، افزود : من نامههای کافکا به پدر و مادرش و همچنین یادداشتهای روزانه او را جمعآوری کردم و اکنون در حال ترجمه نامهها و یادداشتهای او هستم.
یکی از حاضرین دربارهی داستان «کجایی تو احمدعلی»، گفت : قسمتی از داستان اینگونه بود که «شنیدم که پیانو میزند و نقاشی میکشد و بعدها شنیدم که هر چیز گیرش میآید میزند» ؛ این دو پهلو بودن که هر چیز گیرش می آید میزند برای چیست ؟! غیاثی، گفت : برای این بود که میخواستم نقاشی کشیدن و پیانو زدن را در یک جمله بگنجانم، ولی از ترس سانسور هم بود ؛ در «تاکسینوشت» داستانها خیلی رئال است، اما من به این موضوع فکر نکرده بودم که آن داستان دو پهلو است. وجه مشترک داستانهای من این است که همه در آن لبخند میزنند و در خاک غربت میمیرند.
او درباره اینکه بیشتر دوست دارد رمان بنویسید یا داستان کوتاه، پاسخ داد : من در نوشتن داستانهای کوتاه مهارت بیشتری دارم و ترجیح میدهم داستان کوتاه بنویسم. غیاثی در مورد طنز تلخی که در داستانهایش دیده میشود، گفت : در داستان احمدعلی طنزی وجود ندارد، ولی بیشتر داستانهایم طنزگونه است، چون من کشش زیادی به طنز دارم و خودم را طنزنویس می دانم.
ناصر غیاثی دربارهی علاقهاش به نویسندگان معاصر، گفت : نوشتههای بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری را دوست دارم و از نویسندگان نسل جدید چند ماه پیش کتابی از منصور علی مرادی به نام «تاریکماه» خواندم که بسیار برایم لذت بخش بود ؛ همچنین کتابی از مهدی یزدانی خرم به نام «سرخ سپید» که سال قبل منتشر شد و بسیار عالی بود.
این نویسنده و مترجم خمامی دربارهی نوشتههای رویا پیرزاد اینگونه نظر خود را بیان کرد : کتابهای او با توجه به اینکه به چاپ هفتدهم رسیده است، در یاد میماند، اما جنس کارهای او از آثار عامهپسند است و چنگی به دل نمیزند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا به زبان گیلکی نمینویسند، گفت : جمعیت گیلان آنقدر زیاد نیست تا به زبان گیلکی بنویسم و لهجههای بومی گیلان متنوع است ؛ طبیعتاً هرچه دایره مخاطب بیشتر باشد بهتر است. وظیفه من حفظ زبان گیلکی است اگر بتوانم کمک میکنم ولی تسلط من بر روی زبان فارسی است.
در پایان غیاثی با بیان اینکه من تا به حال شعری ننوشته ام، تصریح کرد : ولی کمتر ایرانی است که در زندگیاش حتی یکبار شعری نگفته باشد. شعرهای اخوان و شاملو را میخوانم، اما به نظر من هر شاعری فقط ۱۰ الی ۱۵ شعر شاهکار دارد و بدیهی است همه آنها خوب نیستند.
به گفتهی وی، من میتوانم بعضی از شعرهای شاملو را دوست داشته باشم ولی نباید حتماً با همهی عقاید او موافق باشم.
دیدگاه شما چیست ؟!