آنها که روزی خود را در بین زبالهها جستجو کرده و نان را به نرخ زباله میخورند
شکمش را روی لبهی سطل زباله گذاشته و از سر تا کمر داخل آن خم شده و کیسهی پر از زبالهای را زیر و رو میکند.
با یک دست کیسه را برمیدارد و با دست دیگر همه جای آن را لمس میکند، گاهی کیسهای را که احتمال میدهد چیز به درد بخوری در آن است پاره میکند و با دستهای بدون دستکش زبالههای داخل آن را وارسی میکند. برای یافتن بطری نوشابه، ظرف پلاستیکی یا تکهای فلز حتی یک کیسه را هم بازنشده رها نمیکند و چنان سرگرم کار خودش شده که بوی تند و مشمئزکننده زبالههای داخل سطل وقفهای در کارش ایجاد نمیکند. برای خیلیها دیدن افرادی که قبل از رسیدن ماشینهای جمعآوری زباله، سطلها و کیسههای زباله را برای پیدا کردن مواد قابل بازیافت زیر رو میکنند صحنه غریب و تعجب برانگیزی نیست. افرادی با ظاهر ژولیده و لباسها و دست و صورتی کثیف که خصوصیت مشترک بسیاری از آنها اعتیاد به مواد مخدر است، افرادی که آخرین و شاید تنها راه امرار معاش و تهیه موادشان کاری است که به زبالهگردی معروف شده است، اما مدتی است که گوییی قواعد این کار تغییر کرده است ؛ دیگر زمان زبالهگردی مختص شبها و بعد از تاریکشدن یا صبحهای زود پیش از روشن شدن هوا نیست. افرادی که به این کار مبادرت میکنند هم الزاماً افراد معتاد و سالخورده نیستند؛ حالا این زبالهگردها را میشود در تمام ساعات شبانه روز و در هیبتهای مختلف دید. از کودکان هفت هشت ساله گرفته تا پیرمردهای هفتاد هشتاد ساله، از پسران جوان تا گروههای خانوادگی دو سه نفره و پیادههای گونی به دست را میشود در میان زبالهگردها مشاهده کرد. ساعت کارشان هم بیشتر شده ؛ از صبحهای زود تا شبها قبل از آمدن ماشینهای حمل زباله. اگر تا چند وقت پیش زبالهگردها سعی میکردند کارشان را دور از چشم دیگران و در ساعاتی که تردد کمتری وجود دارد انجام بدهند، اما این روزها خیلی از این افراد بی هیچ شرم و خجالتی و حتی با وجود اعتراضهای گاه و بیگاه برخی از اهالی که از پارهشدن کیسههای زباله و پخش زبالهها در سطح معابر کلافه شدهاند مبادرت به اینکار میکنند.
دیدگاه شما چیست ؟!