
چرا حفظ گویش محلی، فقط مسئله زبان نیست؟
هویت محلی چیزی فراتر از محل تولد یا نام خانوادگی ماست. این هویت، ریشهایست که در خاک، زبان، خاطرات جمعی، آیینها و حتی لهجهی ما تنیده شده. هرچقدر از این ریشه دور شویم، احساس بیجایی و بیپناهی بیشتر سراغمان میآید. مثل درختی که در گلدان رشد میکند اما هوای جنگل را میطلبد.
هویت محلی چیزی فراتر از محل تولد یا نام خانوادگی ماست. این هویت، ریشهایست که در خاک، زبان، خاطرات جمعی، آیینها و حتی لهجهی ما تنیده شده. هرچقدر از این ریشه دور شویم، احساس بیجایی و بیپناهی بیشتر سراغمان میآید. مثل درختی که در گلدان رشد میکند اما هوای جنگل را میطلبد.
رضا رضایی، شهروند خمامی در یادداشت خود نوشت: وقتی از هویت محلی صحبت میکنیم، فقط منظورمان “گذشته” نیست. هویت ما هنوز زنده است؛ در نحوه حرف زدن مادربزرگها، در خوراکیهایی که فقط در خانههای خودمان پیدا میشود، در ترانههایی که بچهها با لهجهی مادریشان میخوانند. این نشانهها، سند زندهی اصالتیاند که به ما احساس تعلق میدهند.
بزرگترین خطر برای هویت محلی، فراموشیست. فراموشیِ چیزهایی که بهظاهر کوچکاند اما ستونهای نامرئی زندگی ما را میسازند. اگر زبان مادری را کنار بگذاریم، اگر غذاهای مادری را فراموش کنیم، اگر آیینها را تنها به عنوان خاطره ثبت کنیم و نه به عنوان بخشی از زندگی روزمره، کمکم حس ریشه داشتن را از دست میدهیم. و آنوقت، حتی اگر در خانهی پدری هم باشیم، احساس غربت خواهیم کرد.
دیدگاه شما چیست ؟!