
حضور میرزا را در قلبم حس میکردم / دریغ از یاریکنندهای که پشتیبانمان باشد
دستخالی از تهران، وزارتخانه و دیگر جاها برگشتیم. روزگار سختتر شد و من، انگار همان میرزای خسته و تنهایی بودم که به کوههای گیلوان پناه برده بود. دو سال سکوت و بایکوت هر اجرایی، مرا تا ویرانههای تنهایی میرزا میکشاند و در خفقان تنهایی میرزا غَلت میزدم.
به گزارش خمام نیوز به نقل از لشت نشا خبر، یازدهم آذر ماه سالروز شهادت میرزا کوچک جنگلی از مشروطهخواهان و رهبر نهضت جنگل بود. او در قیام مشروطهخواهان فرماندهی فتح قزوین و تهران را بر عهده داشت، سپس به دلیل خلافهای برخی از سران مشروطهطلب به رشت بازگشت و نهضت جنگل را تشکیل داد و به مقابله با روسها و انگلیسیها پرداخت اما با بروز اختلافات داخلی در دولت رشت، توافق نیروهای روسیه و انگلیس، قدرت یافتن دولت مرکزی ایران، نهضت جنگل توسط رضاخان سرکوب و شکست خورد. میرزا در حال عقبنشینی و تجدید قوا برای قیام مجدد، در کوههای تالش در برف گیر کرده و در اثر یخزدگی به شهادت رسید. ساعتی بعد سرش را از تن جدا کرده، به رشت آورده و سپس به تهران نزد رضاخان انتقال دادند.
حالا به همین مناسبت با سجاد عزیزپور، هنرمند خوب گیلانی که متولد روستای بالاگفشه بخش لشت نشا در شهرستان رشت است و سالهاست به دلیل بازی در نقس «میرزا کوچک جنگلی» همه او را «میرزای گیلان» میشناسند و شاید خیلی از افراد به جای صدا کردن اسمش، او را «میرزا» صدا میکنند به گفتوگو پرداختیم.
البته اینقدر خوش ذوق و خوش بیان است و همچنین قلم خوبی دارد که دیگر نیاز به پرسش و پاسخ و تنظیم خبر نبود و فقط کلیاتی از مصاحبهای که میخواستم با او بگیرم توضیح دادم و خودش آنچه نیاز بود بیان کرد.
دیدگاه شما چیست ؟!